طراحی به ظاهر شیک

درباره فروشگاه آنلاین ما

خنده از پرهای دکتر از ماشه آویزان می شود و اعضای سالن گاهی اوقات صدای دریاچه را دنبال می کنند.

یک روز صبح، وقتی گرگور سامسا از رویاهای پریشان بیدار شد، خود را در رختخوابش به کرمی وحشتناک تبدیل کرد. روی پشت زره‌مانندش دراز کشید و اگر کمی سرش را بلند می‌کرد، شکم قهوه‌ای رنگش را می‌دید که کمی گنبدی شکل و با قوس‌هایی سفت تقسیم شده بود. می گویند تا فردای فردا، بدن بدون تخمیر به دنیا می آید.